این پژوهش با هدف تعیین اینکه مدیریت در کدامیک از میاندورههای مالی و یا تحت چه شرایطی، انگیزه بیشتری برای به کارگیری مدیریت سود از طریق تغییر طبقهبندی هزینههای عملیاتی به هزینههای غیرعملیاتی دارد، پایهگذاری شده است. در راستای هدف پژوهش، سه فرضیه اصلی و دو فرضیه فرعی تدوین گردیده است. برای تجزیه و تحلیل دادهها و آزمون فرضیهها از مدل رگرسیونی تک متغیره و چند متغیره و دادههای ترکیبی استفاده شده است. بدین منظور تعداد 980 سال- فصل-شرکت از بین شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی سالهای 1384 الی 1388 به عنوان نمونه انتخاب گردید. نتایج حاصل از پژوهش حاضر حاکی از آن است که تغییر طبقهبندی هزینهها در میاندوره مالی چهارم در مقایسه با سایر میاندورههای مالی فراگیرتر است. در میاندورههای مالی که توانایی مدیران برای دستکاری اقلام تعهدی محدود میباشد، آنها انگیزهی بیشتری برای تغییر طبقه بندی هزینهها ندارند. همچنین مدیران برای غلبه بر سود عملیاتی میاندوره مالی سال قبل، انگیزه زیادی برای به کارگیری این نوع از مدیریت سود دارند. در پایان، تغییر طبقهبندی هزینهها در میاندورههای مالی که سود عملیاتی ناچیز می باشد، فراگیرتر از سایر میاندورههای مالی نمیباشد.